نتایج جستجو برای عبارت :

داستان شماره ۵ - «کارْ خانه»

میکائیل از پنج سالگی پشت چراغ‌قرمزهای بولوار اشرفی اصفهانی گل و نوارکاست و سی‌دی و آب‌معدنی و چیپس‌وپفک و بادکنک می‌فروخت و گاهی هم اسپند دود می‌کرد. این را خودش بعد از هفت سال برایم تعریف کرد. میکائیل زیباترین کودک کاری بود که در عمرم دیده بودم. آن روز که دیدمش صورتی سفید با چشمانی تیله‌ای و موهای مجعد و خرمایی رنگ داشت. در یک کلام خود یوسف زمان!ماشینم را در کوچه‌ی بعد از چراغ‌قرمز پارک کردم و آن روز در فروش فال‌ها به میکائیل کمک کردم.
تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1
تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1تست شماره 1
ادامه مطلب
داستان های واقعی از عشق های باورنکردنی
 
 
خواندن داستان‌هایی از زندگی‌های واقعی می‌تواند از بسیاری جهات آموزنده باشد؛ داستان زندگی و اشتباهات آد‌م‌هایی که در همین شهر زندگی می‌کنند و از همین هوایی که ما نفس می‌کشیم تنفس می‌کنند؛ زندگی‌ای که زمین تا آسمان با ما متفاوت است. این شماره تصمیم گرفتیم تا چند نمونه از چنین داستان‌هایی را تقدیم‌تان کنیم؛ داستان‌هایی که بدون شک برایتان آموزنده خواهند بود. در این داستان‌ها چند نفر از روانش
در باغ یک دیوانه خانه، جوانی رنگ پریده, جذاب و شگفت انگیز را دیدم.
بر نیمکتی کنار او نشستم و گفتم : «چرا این جایی؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :«چه سوال عجیبی، اما جوابت را می دهم. پدرم می خواست مثل او باشم؛ عمویم هم می خواست من مثل خودش باشم. مادرم می خواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم. برادرم فکر می کند باید مثل او ورزشکاری ماهر باشم.» «استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطق هم می خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که
یکی از سنتهای خانه ما ، بیان یک داستان طولانی دارای عواملی شبیه زندگی واقعی است
این داستان گویی راهکاری است  برای آموزش و فرهنگسازی غیر مستقیم به فرزندان. لذا در خانواده ما داستان آقای علوی سابقه طولانی دارد
همسر آقای علوی بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام های زهره و زهرا و علی
مثلا اگر فرزند خانه از تاریکی می‌ترسد شب در داستان آقای علوی زهره به یک کمکان تاریک میرود و میترسد بعد چراغ  روشن میشود و معلوم میشود هیچ چیز ترسناکی وجود نداشت .
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهـایش ڪثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. 
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
 
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
یوگا از تبلیغ تا تحقیق(شماره 6)
روزی دزدی وارد خانه ای شد، فرزندان صاحب خانه را کشت، متعرض ناموس صاحبخانه شد، کتک مفصلی به صاحبخانه زد و تمام اموال و خود خانه را تصاحب کرد و صاحبخانه را به بند کشید .پس از مدتی برخی از اهالی محل که از ماجرا با خبر شده بودند جمع شدند تا راه چاره ای پیدا کنند و صاحبخانه را از این وضع نجات  دهند .
هر کس نظری داد تا اینکه یک نفر ایستاد و گفت من سالهاست یوگا کار می کنم ،یوگا برای هر مشکلی راه چاره
گویند عارفی قصد حج کرد. 
فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ 
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ 
گفت: مناسب تو نیست. 
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ 
پدر گفت: خدا در آسمان است. 
پسر بیفتاد و بمرد! 
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ 
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو ب
در شماره پایانی کمیک محبوب The Walking Dead شاهد یک پرش زمانی چند ساله بودیم. یعنی اتفاقات زیادی برای شخصیت‌های مهم و اصلی داستان افتاده که به تصویر کشیده نشده‌اند.
بعد از مرگ ریک گرایمز در شماره 192 کمیک The Walking Dead، در شماره 193 و آخر این کمیک یک پرش به آینده را می‌بینیم. میزان دقیق این پرش مشخص نشده اما با توجه به سن شخصیت‌ها، به نظر حدود 20 سال گذشته است. کمیک، سرنوشت شخصیت‌های اصلی و محوری زیادی مثل کارل، میشون، لیدیا، یوجین، نیگان و چند نفر دیگر را
 ️Don't dare do that again!️دیگه نبینم از این غلط ها بکنی!Ok, now give!خوب بنال ببینم!I'll teach you! حالا بهت نشون میدم!Quite a party!عجب مهمانیی !It was heaven! محشر بود!There is a dear!قربونت برم!My foot!چه مزخرفاتی! ، چه جفنگیاتی!⛵️It's a matter of sink or swim!⛵️مسئله ی مرگ و زندگی است!⛱️Be quick about it! ⛱️لفتش نده⚡️Sugar!⚡️گندش بزننHang him!گور پدرش!Don't pick on me!گیر نده!☄️Like fun! ☄️تو گفتی و من هم باور کردم️After a fashion.️همچین بگی نگیGo for it! بگیرش! ، ولش نکن! ، بزنشYou can't milk a bullهی میگم نره میگه بدوشThat's the end!
طبقه‌ی دوم کتاب‌خانه‌ام چیدم‌شان؛ تا هروقت کسی می‌آید توی اتاق اولین چیزی که می‌بیند همشهری‌داستان‌هایم باشد؛ که مرا با آن‌ها تعریف کند. بداند اگر ذره‌ای خواندن، نوشتن و حرف‌زدن بلدم، از صدقه‌سری شماره‌به‌شماره‌ی آن است. من شاید شاگرد خوبی نبوده‌ام؛ ولی او در همه‌ی این‌سال‌ها معلم بی‌نظیری بود. معلمی که دنیا را در ذهنش جا داده بود و جهان ذهن مرا، به‌قدر دنیا وسعت داد. حالا او هم اسیر رانت و مدیر بی‌کفایت و آقازادگی و از این‌د
کارگران محترم شهرستان راور در صورتی شما دسترسی به کانال تلگرام یا سایر پیام رسانهای داخلی ندارید کافی است یک پیام بدون متن به سامانه پیامکی خانه کارگر راور ارسال نمایید تا از طریق پیامک خدمات خانه کارگر راور را دریافت نمایید . با سپاس طحانزاده خانه کارگر راور
ارسال پیامک بدون متن به شماره ذیل جهت ثبت شماره شما
    30009900002905
"سهیلا شماره 17" فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمود غفاری ساخته ی سال 1395 است.  داستان سهیلا زن مجردی در آستانه ی چهل سالگی است و به مشکلات ازدواج نکردن و یا ازدواج کردن در سن بالا و مشکلات اجتماعی پیرامون ازدواجش پرداخته میشه .محتوایی که فیلم به سراغش رفته محتوای جالب و بحث برانگیزیه، اما حواشی و جزئیات داستان اونقدر زیاد و کشدار هستن که به خوبی به مساله های مهم پرداخته نشه. در کل داستان جالبی داره و پرداخت بسیار ضعیفی.
 
پ.ن: در ادبیات ایران ب
سنتهای خانه ما
بیان یک داستان طولانی دارای عواملی شبیه زندگی واقعی
راهکاری است  برای آموزش و فرهنگسازی غیر مستقیم به فرزندان
لذا در خانواده ما داستان آقای علوی سابقه طولانی دارد
همسر آقای علوی بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام های زهره و زهرا و علی
با سلام.خدمت تمامی عزیزان از صفحه ما دیدن کنید ونظرات انتقادات,و پیشنهادات خودتان در رابطه با داستان ها را برای ما بفرستید
و ببخشید که داستان شماره 3 و 4 یه جابجایی در گذاشتنشون اتفاق افتاده 
وترتیب داستانها فعلا" به این صورت است(1,2,4,3)  منتظر داستانهای یعدی باشید
تو را خانه ای هست: داستان زندگی شیخ بهایی عالم بزرگ تشیع
تو را خانه ای هست : کامران پارسی نژاد
بریده کتاب(۱):
از کلبه خارج شد. شمس الدین محمد مانده بود به دنبال همسرش خارج شود یا عبدالصمد را آرام کند. او را در آغوش گرفت. مادر بازگشت. ظرف را روی زمین گذاشت. بچه ها به داخل ظرف سرک کشیدند. پدر متحیر و آرام خود را به ظرف رساند. سه گلوله برفی درآن بود._فرزندانم،این آرد است. پخت آن خیلی طول می کشد. تا من برایتان نان بپزم، شما بخوابید. من بیدارتان میکنم…
 
ا
فردا آخرین روز دادگاه طلاقشان بود. قاضی دادگاه گفته بود: تا فردا صبح بروید فکراتون رو بکنید، هر کدامتان فکر کردید هنوز هم می تونید همدیگر رو دوست داشته باشید، به اون یکی تلفن کنه، اگر با هم تماس نگرفتین ساعت نه فردا اینجا باشید. حالا زن با دختر 16 ساله اش در خانه بود و مرد شب را در شرکتی که مدیر عاملش بود، گذراند. وقتی فکر کرد باورش شد که به زنش خیلی ظلم کرده، به همین خاطر تلفن را برداشت و شماره منزل را گرفت، یک بار، دو بار... ده بار گرفت. تلفن زنگ
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب بر می خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود. هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند. در دور دست ها خانه ای با پنجره هایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود. با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خا
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم... 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
مثل هر شب دیر به خانه آمد. حوصله جواب و پرسش های مادرش را نداشت. خودش هم از بیکاری خسته شده بود. صاحبخانه دوباره پولش را می خواست. در آمد پدرش که کارگری ساده بود، هزینه ها را کفاف نمی کرد. همین دیروز با مادرش دعوایش شد. فریاد زد: می گویی چه کار کنم؟ کار پیدا نمی شود. و مادر سکوت کرده بود. وارد هال شد. همه خواب بودند. مادر یادداشتی برایش گذاشته بود: "امیر جان، دیگر برای پیدا کردن کار عجله نکن! از امروز در یکی از خانه های بالای شهر کلفتی می کنم. دوست ند
مربی خیاطی خطاب به خانم شماره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی یک گفت: «فلان مدل رو میتونی برای همسرت بدوزی» و جواب شنید: «براش نمیدوزم! مگه اون هزینه کلاس من رو میده که براش لباس بدوزم؟»خانم‌های شماره‌‌‌‌ی دو و سه پرسیدند: «عه مگه شما سرکار میرید؟» و جواب شنیدند: «نه الان دیگه نمیرم. ولی دارم. بعدش هم، انقدری ازش میگیرم که پس انداز کنم و برای این مواقع محتاج نباشم!»خانم‌ شماره چهار تع
خَیرُ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ إِلَیهِ وَشَرُّ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إِلَیهِ أَنَا وَکافِلُ الیَتیمِ فِى الجَنَّةِ هکَذا؛بهترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و به او نیکى کنند و بدترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و با او بدى کنند، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
 
موسسه خیریه بیت الکوثر زنگی آباد
شماره حساب بانک کشاورزی :603247
شماره ک
روزی فقیری به در خانه مردی ثروتمند می‌رود تا پولی را به عنوان صدقه از او بخواهد.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنید که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگیری دارد که چرا فلان چیز کم ارزش را دور ریختید و مال من را این طور هدر دادید؟! 
مرد فقیر که این را می‌شنود قصد رفتن می‌کند و با خود می‌گوید وقتی صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضای خانواده‌اش این طور دعوا می‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقیری ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خان
خَیرُ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ إِلَیهِ وَشَرُّ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إِلَیهِ أَنَا وَکافِلُ الیَتیمِ فِى الجَنَّةِ هکَذا؛بهترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و به او نیکى کنند و بدترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و با او بدى کنند، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
 
موسسه خیریه بیت الکوثر زنگی آباد
شماره حساب بانک کشاورزی :603247
شماره ک
با عرض سلام به تمامی عزیزانی که از صفحه ما دیدن می کنند . فردا داستان شماره 5 در اینجا گذاشته خواهد شد.
خوشحا ل می شویم شما نظرات خودتان را در رابطه با داستان ها برایما بفرستید . همچنین این شیوه جدید در ریاضی را به دیگران اطلاع دهید
 
سومین شماره فصل‌نامه «سان» با موضوع فراموشی. طبق معمول متن‌ها و داستان‌های عالی. این شماره نقاشی‌های خیلی خیلی جذابی هم داشت که لذت خوندنش رو چندین برابر میکرد.بهترین‌های این شماره از نظر من:«رسم روزگار چنین است» از سید جواد رسولی. روایتی از فاجعه‌های انسانی فراموش‌شده که کمتر بهشون پرداخته شده. مثل شهر «دارمشتات» در آلمان که در جنگ جهانی کاملا از بین رفته و هزاران آدم قربانی شدن..«ترکش» از صابر قربانی: داستانی درمورد کارگاهی که منفجر
بنام حضرت حق
حضرت نوح به اخرای عمرش رسیده بود و عزرائیل مثل همیشه مامور قبضه روح کردنش بود.وقتی عزرائیل به خانه نوح رسید،دید خانه نوح اینقدر کوچک است که پاهای نوح از خانه زده بیرون.عزرائیل داخل شد،اقای نوح که دراز کشیده بود به عزرائیل گفت بلند شم؟عزرائیل گفت نه راحت باشید،عزرائیل گفت:اقای نوح شما که اینقدر عمر کردید (در برخی کتاب ها نقل شده 1000 و دربرخی 1300 سال) لااقل یه خونه میساختین پاهاتون ازش نزنه بیرون..
بقیه داستان در ادامه مطلب


ادامه م
 
این یک داستان واقعی درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام می خواست به خانه خود بازگردد...
 
سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت: پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم...
پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم...
پسر ادامه داد: ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید، او در جنگ به شدت آ
بدونید که این داستان در دو بخش منتشر میشه چون مطالب زیاد هست و خب هم حوصله ی کاربر سر میره هم حجم داستان زیاد میشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشید.ما تو این داستان سعی کردیم همه جوانب رو در نظر بگیریم.البته این داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان میشه به این پی برد...
شماره وکیل پایه یک
شماره وکیل پایه یک
از بین کلمات و عباراتی که در پایین این متن آمده است احتمال دارد که شما به عنوان یک موکل به دنبال یکی از آنها باشید. پس می توانید شماره وکیل پایه یک برای مشکل حقوقی خود را در عبارات ذیل جستجو کنید. همینطور می توانید برای اطلاعات بیشتر با شماره های دفتر وکالت تماس بگیرید.
 
شماره وکیل کیفری
شماره وکیل مجرب
شماره وکیل با تجربه
شماره وکیل رایگان
شماره وکیل تلفنی
شماره وکیل پایه یک دادگستری
شماره وکیل آنلاین
ش
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب بر می خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود. هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند. در دور دست ها خانه ای با پنجره هایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود. با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خا
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از تغییرات مثبتی که در خودم می‌بینم و‌ دوستش دارم پذیرش است. پذیرش زندگی کردن در همین الان و لذت بردن از همین الان. مدتی است که دیگر فکر نمی‌کنم اگر شرایط فلان طور بود، چقدر خوب بود. یا وقتی شرایط فلان طور بشود چقدر خوب می‌شود. منتظر نیستم بچه‌ها بزرگ بشوند، بهانه‌گیر نباشند، کار زیاد نداشته باشند تا از با هم بودن لذت ببریم. حالا بلدم با همین پسر در آستانه نوجوانی، با همین دختر شماره یک حساس، با همین دختر شماره د
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان غرب تهران هستید، بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه‌ای ب
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان استان خوزستان هستید، بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه
صبح هوا اسفندی شد
شب به یاد عمه هاجر، فکر کردن به جزییات او. شال بزرگ ترکمن، النگوهای پهن طلایی کمرنگ، نحوه‌ی بغل گرفتنش موقع روبوسی، یک ماه زندگی با او در خانه‌مان، صدایش، ترکی صحبت کردنش، پاکتهای سیگارش، خانه اش، شماره‌ی تلفنش، درد‌هایی که کمتر کسی می‌فهمید.
فیلم A Dogs Way Home 2019 ( مسیر بازگشت یک سگ به خانه 2019 ) - دوبله فارسی - فیلمی در ژانر درام به کارگردانی چارلز مارتین اسمیت است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. خلاصه داستان: داستان سفر یک سگ باوفا و بازیگوش است که در پی یافتن صاحب خود، 400 مایل را در ایالت کلرادو می پیماید و…این فیلم بر اساس برداشت از یک داستان واقعی می باشد.
پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد. پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان شمال تهران هستید، بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه‌ای
صبح هوا خوب و بهاری و خنک و َشبیه اسفند بود.
شب به یاد عمه هاجر، فکر کردن به جزییات او. شال بزرگ ترکمن، النگوهای پهن طلایی کمرنگ، نحوه‌ی بغل گرفتنش موقع روبوسی، یک ماه زندگی با او در خانه‌مان، صدایش، ترکی صحبت کردنش، پاکتهای سیگارش، خانه اش، شماره‌ی تلفنش، درد‌هایی که کمتر کسی می‌فهمید.
نام فارسی: اتاق شماره ۷
ژانرها: کمدی، هیجانی
کشور: کره جنوبی
مدت زمان: 1 ساعت 40 دقیقه
عنوان بومی: 7호실
دیگر اسامی: Room no. 7
خلاصه داستان: اتاق شماره ۷، فیلمی کمدی و مهیج محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی لی یونگ سونگ است. در خلاصه داستان این فیلم آمده است، تائه جانگ کار نیمه وقتی در محل رایت دی‌وی‌دی دارد. یک روز او به صورت اتفاقی اتاقی مخفی را پیدا می‌کند و متوجه می‌شود در کارتن دی‌وی‌دی‌ها مواد مخدر جاسازی می‌شود و…
ادامه مطلب
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان استان قمهستید، بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه‌ای ب
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم! درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری. آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم. درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز. و آن پسر تمام شاخه
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان استان هرمزگان هستید،بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان استان فارس هستید، بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه‌ا
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان استان مازندران هستید،بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاق
*نردبانموضوع داستان: فلسفی
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ مادر گفت: دارد نردبان می سازد! ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، ا
داشتم داستانی از جان چیور می خواندم. اسم داستان «مداوا» است. داستان مردی که زن و بچه‌هایش ترکش می‌کنند. او قرار است طلاق بگیرد و تنها زندگی کند. بعد از سیزده سال زندگی مشترک. خیلی تلاش می‌کند. روز کاری اش را پر مشغله می کند، شب تا دیروقت خودش را مشغول سینما و رستوران و همصحبتی با غریبه‌ها می کند. اما وقتی که می رود توی تخت خالی خوابش نمی برد. کتاب می خواند بازهم خوابش نمی برد. اوضاع طوری پیش می رود که نسبت به هشدار یک زن حساس می شود که در زن در گ
 
 
تفاوت اصلی خانه های هوشمند با خانه های معمولی در این است که همه ی وسایل در خانه های هوشمند به یکدیگر متصل هستند و با یک دستگاه مرکزی کنترل می شوند. کنترل آب و هوا، چراغ ها، لوازم، قفل ها و انواع مختلفی از دوربین ها و مانتیورهایی که می توانند به خانه های هوشمند و خودکار اضافه شوند از هر جای خانه و حتی دور از خانه قابل کنترل می باشند.
 
 
پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد. پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با
خانمی شوهرش را به مطب دکتر برد. بعد از معاینه، دکتر، خانم را به طرفی برد و گفت: اگر شما این کارها را انجام ندهید، به طور حتم شوهرتان خواهد مرد. اول هر صبح، برایش یک صبحانه ی مقوی درست کنید و با روحیه ی خوب او را به سرکار بفرستید. دوم اینکه هنگام ناهار، غذای مغذی و گرم درست کنید و قبل از اینکه به سرکار برود او را در یک محیط خوب مورد توجه قرار بدهید. سوم اینکه برای شام، یک غذای خوب و مخصوص درست کنید و او در کارهای خانه کمک نکند. در خانه، شوهر از همسرش
وقتی لیست نامزدهای بهترین فیلم گولدن گلاب را دیدم با فیلم get out آشنا شدم. به صفحه imdb این فیلم سر زدم. نمره بالای فیلم توجهم را جلب کرد. بعدها که لیست نامزدهای اسکار ۲۰۱۸ هم منتشر شد این فیلم را جزء نامزدهای بهترین فیلم دیدم. در نتیجه تصمیم گرفتم به تماشای فیلم بنشینم.
فیلم get out اولین فیلم بلند جوردن پیل و محصول سال ۲۰۱۷ است. این فیلم در ژانر ترسناک و معماگونه ساخته شده است. «برو بیرون» داستان رابطه عاشقانه یک پسر سیاهپوست و یک دختر سفید پوست است
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
ادا
راه‌آب بالاپشت‌بام گرفت. از بین تمام برچسب‌های چاه‌بازکنی، پدرم با پیرمرد خمیده قامت چند خیابان بالاتر برای باز کردن راه‌آب صحبت کرد و قرار شد وقتی آمد، در غیاب پدر، من بالای سرش باشم تا کارش را به نحو احسن به پایان ببرد.کارش را تمام کرد و حساب‌وکتاب کردیم و قرار شد برای دریافت هزینه از صاحب‌خانه، فاکتور هزینه را از پیرمرد دریافت کنم. به همین منظور با وی راهی مغازه‌اش شدم. مغازه‌ای فوق قدیمی با لامپی زرد رنگ و دیوارهای خط خطی و پوسته کر
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان استان گلستانهستید، بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه‌
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهانی سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بینی هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چینی را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم...
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما...
با خودم گفتم اگر همسر و
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان استان زنجان هستید، بهتر است قبل ازتصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه‌ا
داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س)
زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب (س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود یزید گفت شب برو.
ادامه مطلب
شناسایی شماره تلفن همراه 
اگر می خواهید تا رقم آخر شماره دوست خود را کشف کنید طریق آن چنین است :
1_از او بخواهید که عدد 60 را در نظر بگیرد.
2_تقسیم بر 2 کند.
3چهار نمره آخر شماره تلفن خود را با عدد حاصل جمع کند. 
4_عدد 25 را از حاصل کم کند.
5_حاصل را در 3 ضرب کند.
6_از حاصل عدد 15 را کم کند.
7_حاصل را در 2 ضرب کند.
8_حاصل را بر 6 تقسیم کند.
9_جواب، چهار شماره آخر تلفن مورد نظر خواهد بود . 
برای مرور مطالبی که فرا گرفته اید، راه های مختلفی توصیه شده است که از میان آنها، روش مرور با جعبه لایتنر آسان ترین و علمی ترین روشی است که تا به حال شناخته شده است. البته آشنایی با جعبه لایتنر و طرز استفاده صحیح از آن، در ابتدا دشوار و وقت گیر به نظر می رسد، ولی پس از استفاده از آن و مشاهده ی تأثیرات چشم گیر آن بر روی فرایند های یادگیری، حتما مشتری خواهید شد.
برای استفاده از جعبه لایتنر می توانی آن را از بازار خرید کنید یا آن را به صورت زیر بسازی
من از خیلی چیز ها لذت می برم  مثلاوقتی در مترو مینشینم و قیافه ی پیرزنی اخمو با رژ لب قرمز یا دختری که جدیدا موهایش را بلوند کرده همراه با اکستنشن مژه یا ناخن های برق انداخته شده ی خانمی با لباس فرم ؛در ذهنم داستان میسازم و اسم پیرزن را اعظم می گذارم اعظم خانوم خانه اش عمارنی در لواسان است و سگ پا کوتاه احمقی به نام لوسی دارد و هرروز برای رفع کمر دردش داخل استخر عمارتش شنا می کند یا آن دختر که در ذهنم اسمش ملیناست و برای قرار با دوست پسر جدیدش ب
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
سلام به تمامی خوانندگان.
اخیرا بهم پیام داده شده که اگه میشه شخصیت های داستانتو بیشتر معرفی کن. میخواستم در جواب اون پیام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل یازدهمه  و بیست فصل داره)،میرم سراغ یه داستان دیگه که به همین داستان مربوطه و به معرفی شخصیت های داستان میپردازه.
مرسی که این مطلب رو خوندین
اگر به دنبال آدرس خانه سالمندان مرکز تهران هستید، بهتر است قبل از تصمیم گیری علاوه بر مکان‌ قرارگیری آن‌ها، به امکانات، نحوه برخورد پرسنل، برنامه های روزانه و...  دقت کنید. سالمندی دوره بسیار سخت و حساسی است و به دلیل شرایط جسمی و روحی خاص زنان و مردان مسن، نگهداری از آنان در خانه کار راحتی نیست. از طرف دیگر سپردن والدین مسن به خانه سالمندان تصمیم بسیار سخت و پرچالشی است چرا که هم والدین و هم فرزندان به یکدیگر وابسته هستند و هیچ یک علاقه‌ای
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
عصر که میشود، خانواده ام میروند پیاده روی. قبلا من هم میرفتم، ولی حالا از رفتن احساس بدی پیدا میکنم. وقتی چیزهایی میبینم که قبلا از ذوق مرا می لرزاند، و الان برایم به سان دیوار سفید و ساده شده اند، اعصابم خورد می شود. ترجیح میدهم در خانه بمانم، و زمانیکه خانواده ام در خیابان قدم میزنند، در داستان ها قدم بزنم.
سوال:در کودکی دوست داشتی چه کاره شوی؟
جواب: من نمی دانم، اما شاید او بداند.
ادامه مطلب
با توجه به مسائل و ظرفیت‌هایی که در ایدۂ شما موجود است، حال باید برای نحوۂ روایت داستان خود به استراتژی‌ای کلی برسید. این استراتژی کلی داستانی که در یک خط بیان می‌شود قاعدۂ طراحی داستان شما است. این قاعده به شما کمک می‌کند فرضیه۱ٔ خود را در ساختاری بسیار قوی بگسترانید.
نکتهٔ کلیدی: قاعدۂ طراحی همان چیزی است که داستان را یکپارچه می‌سازد. این قاعده منطق درونی داستان و چیزی است که بخش‌های داستان را به طرز سازمان‌یافته‌ای در کنار هم حفظ می
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
داستان من و "داستان" از آن کتابخانه ی کوچک انتهای راهرو شروع شد. دوم راهنمایی بودم و زنگ نفریح ها پاتوقم همان کتابخانه بود، عاشق این بودم که فقط در فضای کتاب ها نفس بکشم، آنها را مرتب بچینم، بعد یکی یکی آن ها را ورق بزنم، کتابهای کم شناخته شده را بخوانم، هرکسی کتاب خواست سلیقه اش را بپرسم و کتابی درخور به او معرفی کنم. وقتی آنجا بودم انگار کل آن فضا متعلق به من بود. "داستان" را همانجا دیدم. طبقه ی دوم از پایین بود. هیچ وقت رغبت نمیکردم بخوانمش. به
شهر تبریز به واسطه رشادت های آزاد مردانی همچون ستارخان و علی مسیو در دوران انقلاب مشروطه نقش برجسته ای در تاریخ معاصر ایران دارد، به همین خاطر بازدید از خانه های باقی مانده از مشروطه خواهان که روزگاری محل تشکیل جلسات و ستاد جنگ بوده برای ما یاداوری میکند که این شهر بزرگ چه تاریخی را پشت سر گذاشته است.
خانه های تاریخی تبریز
موزه قاجار (خانه امیر نظام)
خانه تاریخی ستارخانموزه علی مسیوخانه بهنام (خانه قدکی)خانه مشروطه تبریزخانه حیدر زاده تبری
خرید شماره مجازی ارزان و با کیفیت بالا از نامبرلند
خرید شماره مجازی برای چیست و چه استفاده ای دارد؟
شما پس از خرید شماره مجازی می توانید از آن برای راه اندازی حساب تلگرام، واتساپ و تمامی پیام رسان ها  از آن استفاده کنید، همچنین در صورتی که از برخی سایت ها و نرم افزارهای خارجی استفاده می کنید و برای احراز هویت نیاز به شماره خارج از ایران دارید می توانید از این سرویس استفاده کنید.
بعد از خرید شماره مجازی چگونه از آن استفاده کنیم؟
شما می توانید
ما اینجا مجموعه داستان های توپخانه رو منتشر می کنیم و این اولین داستان من هست که داستان هارو به صورت پاورپوینت در اختیارتون میزارم.این داستان که اسمش هست انتقام رو تا چند روز آینده براتون میزارم...
اما بریم یه پیش داستان ازش داشته باشیم:
شما نخواهید مرد...
از روی تخت بلند می شوید.فضا مرموزه...تا جایی که چشم کار می کند هی چنشانه ای از حیات دیده نمی شود.فقط سرباز مرده...
شما حتی نمی دانید کجا هستید.اما سعی می کنید با بی سیم با مرکز ارتباط برقرار کنید
بازم هفت سالم بود ! نه دقیقا ولی نزدیک به هفت سالگیم، آره بچه بودم ! یادم نیست من از سید (پسرخالم که اون موقع تقریبا بیست و پنج، سی سالش بود) درخواست کردم تا برام داستان بگه یا سید خودش برام داستان گفت، ولی هرچی بود واقعا حوصلم سر رفته بود و به این داستان نیاز داشتم !
ادامه مطلب
4 جوان روسیه ای بعد از شنیدن داستان ترسناک خانه ارواح از زبان دوستشان تصمیم میگیرند تا در ان خانه ای که مشهور بود صاحبانش بخاطر وجود ارواح انجارا ترک کرده اند دوربین هایی را بکار بگذارند تا بفهمند واقعا ان خانه توسط ارواح تسخیر شده است یا نه !!!!
ان خانه 20 سال بود که کسی از درش وارد نشده بود و ظاهرا با ورود پسر ها ارواح بسیار خشمگین و ناراضی شدند...
ویدیو هارا خودتان در زیر مشاهده کنید....
 
 
 مشاهده شدن جن و روح توسط دوربین ها!!
انابل واقعی را بهتر
چند شبی از بلندترین‌شان در هزاروسیصدونودهشتمین سال هجری شمسی می‌گذرد و چند صباحی بیش به کریسمسِ دوهزاروبیستم باقی نیست... در این شبِ خلوتِ سردِ تاریک، دل امیرعلی نیز چنین می‌نماید... اما گاه‌به‌گاهی آهوانِ سرکشِ امید بر این پرده‌ی تاریک نقش‌هایی دل‌فریب به‌جای می‌گذارند... امیرعلی دل در گرو خالق این آثار دارد...
فی‌الحال فال امسال حافظ شیرین‌سخن -که حسین برایم باز کرد- مطلعی باشد بر این داستان امیرعلی...
 
رواق منظر چشم من آشیانه
آیا در مورد روش‌های ترک اعتیاد به حشیش در خانه اطلاعی دارید؟ بسیاری از افراد به دنبال این هستند تا ماده مصرفی خود را در خانه ترک کنند. اما نداشتن اطلاعات کافی در مورد روش‌های ترک اعتیاد باعث می‌شود که این کار را غیرممکن بدانند. امروزه روش‌های سرپایی زیادی وجود دارند که به شما کمک می‌کنند تا بدون بستری شدن یا گذراندن زمان زیاد در مراکز درمانی بتوانید ماده مصرفی خود را کنار بگذارید. با این حال لازم است در ترک اعتیاد صبور باشید و انتظار درم
دانلود سریال سالهای دور از خانه قسمت"پنجم"
کارگردان: مجید صالحی | ژانر: کمدی، خانوادگی | سال تولید: 1397 | تاریخ انتشار: سال 1398تعداد قسمت ها: 15 اپیزود | مدت زمان هر قسمت: 60 دقیقه | کیفیت: WEB-DLمحصول ایران | حجم: متفاوت | تهیه‌کننده: محمدحسین قاسمیخلاصه داستان:داستان زندگی خنجری (احمد مهرانفر) و زهره (هادی کاظمی) در سریال شاهگوش را پس از ۴ سال دنبال می‌کند. پس از ۱۵۱۲ روز کارتن‌خوابی و فرار خنجری از کلانتری ۱۰۰ ملت، شانس به او رو میکند؛ هم با یک خانم متم
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
 دانلود سریال سالهای دور از خانه قسمت دوم
کارگردان: مجید صالحی | ژانر: کمدی، خانوادگی | سال تولید: 1397 | تاریخ انتشار: سال 1398تعداد قسمت ها: 15 اپیزود | مدت زمان هر قسمت: 60 دقیقه | کیفیت: WEB-DLمحصول ایران | حجم: متفاوت | تهیه‌کننده: محمدحسین قاسمیخلاصه داستان:داستان زندگی خنجری (احمد مهرانفر) و زهره (هادی کاظمی) در سریال شاهگوش را پس از ۴ سال دنبال می‌کند.بازیگران:احمد مهرانفر، هادی کاظمی، آزیتا حاجیان، احسان کریمی، گیتی قاسمی، حدیث میرامینی، آزاده ز
دهان و دندان ها از قسمت های مختلفی تشکیل شده اند. دندانپزشکان برای بررسی دقیق دندان ها و همچنین دلایل دیگر دندان ها را شماره گذاری کرده اند. این شماره گذاری در تمام دنیا یکتا بوده و همه دندانپزشکان از آن استفاده می کنند. شاید در هنگام معاینه توسط دندانپزشک شما نیز با این شماره ها آشنا شده باشید. در ادامه به بررسی شماره هر دندان می پردازیم.
در هر فک 4 دندان پیشین، 2 دندان نیش و 4 دندان آسیا وجود دارد. هر کدام از این دندان ها نقش مهمی را در جویدن و ه
✅نکته طلایی ششم: اهمیت شیر مادر
⬅️از پیامبر اکرم نقل شده که فرمودند: براى طفل، هیچ شیرى بهتر از شیر مادر نیست. (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص34)همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمودند: چیزى که بتواند جاى غذا و آب را بگیرد جز شیر نیست.⬅️امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند: براى کودک هیچ شیرى با برکت‌تر از شیر مادر نیست. (الکافی، ج6، ص40)⬅️کار شیر دادن، تنها تغذیه نیست؛ بلکه تبادل عاطفى و تقویت روحى است.⬅️به مادر شیخ انصارى که یکى از افتخا
(به مناسبت روز معلم )
شماره 5
سابزیرو
سابزیرو بی هان 
شاگردانی مثل فراست رو 
داشته  که سرکش بودند
شماره 4:
اسکورپیون 
شاگردانی مثل ساتورشی
که کشته شدند
شماره 3:
ریدن:
شاگردانی مثل کوان لینگ
داشتند که خبیث شدند
شماره 2:
تونی استارک
بهترین شاگرد  او
پیتر پارکر هست 
شماره 1:
بتمن 
او پرونده  کامل خوبی داره
همه شاگردانش 
تبدیل به ابرقهرمان 
شدند بهترین معلم ایشان است
این داستان یک قهرمان نیست
داستان یک انسان عادی هم نیست
داستان کسی است که در بیشتر کارهای زندگی شکست میخورد، فرصت و توان بلند شدن پیدا نمیکند و مانند همه ی ما غرق میشود
ولی او ضد قهرمان هم نیست
یک انسان خوب با تصمیمات و اقبالی بد
درست مثل بعضی از کسانی که هر روزه در کنارمان زندگی میکنند.
ادامه مطلب
ماه پیشونی داستان دختری بینواست که سرنوشت
او را به خانه ای می آورد تا کمال و جمال او را کوچک بشمارند ولی دست روزگار او کمال
و جمالش را به چشم شاهزاده ای می اندازد.
انتشار: روزنامه خبرجنوب شماره 11130 مورخ 4 تیر 1398 صفحه 8- روزنامه افسانه مورخ 4 تیر 1398 - تئاتر فارس - پیام خبر(متن) - پیام خبر (عکس) - خبرگزاری مهر - شیراز بزرگ -جنوب پرس - روزنامه شیرازنوین شماره 735 مورخ 5 تیر 1398 صفحه 5 - هفته نامه فرنامه شماره 6 مورخ 8 تیر 1398 -
ادامه مطلب
دانلود انیمیشن بچه رئیس The Boss Baby 2017 با دوبله فارسی
ژانر: انیمیشن، خانوادگی
مخاطب: بالای 13 سال
محصول: آمریکا
زمان فیلم: 1 ساعت و 37 دقیقه
امتیاز IMDb: امتیاز 6.3/10 از 101477 رای
بازیگران : Alec Baldwin، Jimmy Kimmel، Lisa Kudrowکارگردان : Tom McGrath
 
داستان فیلم بچه رئیس
بچه رئیس (نام اصلی : The Boss Baby) داستان انیمیشن بچه رئیس درباره خانواده ای است که طفلی را به خانه می آورند ولی با ورود این بچه حوادث عجیبی در خانه می افتد که مقصرشان پسر دیگر دانسته می شود، بین دو بچه دشمنی می اف
امروز یه جمجمه و چند تا تیکه استخون از تخت جمشید فرستاده بودن واسه استادم که سن و جنسش رو تشخیص بده.کار استاد من این نیست و اصولا یه آنتروپولوژیست باید نظر میداد اما خب از دیدگاه آناتومی هم میشد به نتیجه رسید.
من قبلش دو تا مقاله خونده بودم و تا جمجمه رو دیدم تشخیص دادم که مربوط به یه خانم هست. اما تشخیص سنش از عهده ی من خارج بود. دیگه استاد دونه به دونه نشانه ها رو بررسی کرد و در نهایت فهمیدیم  یه زن بیست و چند ساله بوده.
تو قسمت پشتی سرش جای دو ت
داستان ضرب المثل اگر خدا بخواهد همه را یکسان می کند این مثل را وقتی می گویند که یکی مال ثروت زیادی داشته باشد . سخاوت نداشته باشد و از مالش چیزی انفاق نکند و به کسی نبخشد . آدم بیچاره ای بود که از همه جا درمانده شده بود . به دهی رسید . از اهالی آنجا سؤال کرد : "بزرگ این آبادی کیست ؟" خانه ی مرد پولداری را به او نشان دادند . رفت خانه آن مرد گفت : "من مانده ام . زمین سخت و آسمان بلند و تمام محصولم امسال خراب شده خیلی ناراحتم به من کمک کن تا بتوانم خودم را
زن ها قلب خانه اند .. 
زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد ...
 زن ها اگر موهایشان را شکل دهند، اگر صورتشان را آرایش کنند، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند.
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند، اگر شوخی کنند، بخندند، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند.
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد، اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد، تمام اهل خانه را به غم کشیده است.
آری زن بودن دشوار است، خدا
پشت مانتیتور آیفون که می دیدمش دلم پر از شوق میشد
چادر سفیدم برمیداشتم یا مانتو روسری مینداختم روی شانه و سرم و میدویدم به استقبال در راه پله ها...
به ندرت پیش می آمد در خانه منتظر باشم تا رسیدنش.
آدمها مگر چند ساعت از خانه دور می مانند. اما برگشتنش برگشتنِ "خانه" به "خانه" بود.
شماره‌ی دوم فصلنامه‌ی فوق‌العاده‌ی سان رو مدت‌ها پیش خوندم ولی فراموش کرده بودم واسش ریویو بنویسم. شماره‌ی دوم این فصلنامه به موضوع «تغییر» پرداخته و پر از داستان‌های ایرانی و غیرایرانی بسیار جذاب با محوریت این موضوعه. جذاب‌ترین متن‌های این شماره برای من:
«بسکتبالیست» از سروش صحت: روایت سروش صحت از تلاشش برای بسکتبالیست شدن و اینکه بهش گفته میشده روزی بهترین بسکتبالیست ایران میشه ولی فاصله‌های بسیاره بین آن‌چه که تصور می‌کنیم و
خانه هوشمند چیست؟ویکی پدیا، درباره اینکه خانه هوشمند چیست و اتوماسیون خانگی یعنی چه، اینطور می نویسد که:
«خانه هوشمند یک فناوری نوظهور و در حال گسترش است. خانه هوشمند در پایین‌ترین سطح خود می‌تواند به همهٔ خدماتی اشاره داشته باشد که بدون دخالت صاحب‌خانه عملی را در محیط خانه اجرا می‌کنند»
چیزی متوجه شدید؟!بله، قرارمان سرجای خودش باقی ست. قرار است به زبان ساده با شما درباره هوشمند سازی صحبت کنیم و بگوییم که خانه هوشمند چیست ؟
پس بی خیال وی
دانلود داستان عاشق کم رو
    این داستان, داستانی عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.این رمان ,ماجرای عاشق شدن پسری نوجوان به نام حسین است. او کم رو و خجالتی است و می خواهد به عشقش برسد و...
برای دانلود داستان به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
 
ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:
«امیلی عزیز،
عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.
با عشق، خدا»
 
امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند؟ او که آدم مهمی نبود. در همین فکرها بود که نا
مرد هدیه ای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینه اش چسبانیده بود و طول خیابان را طی می کرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و شلختگی خودش می ترسید. توی مسیر همش به این فکر می کرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینه اش گرفت و گفت: (تقدیم به همسر عزیزم) همسرش تا آخر عمر، آن هدیه را مثل تکه ای از بدن خودش مواظبت می کرد.
یک.
مادری از شدت فقر، فرزندش را سر راه می‌گذارد تا آدم حسابی‌ای بیاید و او را به سرپرستی ببرد. از دور مراقب می‌ماند و چند آدم کج و کول را پس می‌زند تا اینکه یک خانواده متشخص از راه می‌رسند و فرزند را برمی‌دارند و می‌برند. مادر با چشمان گریان سوار تاکسی می‌شود و می‌رود. در حالی که گوشه چادرش از لای در ماشین بیرون مانده. 
دو. 
صفحه حوادث روزنامه‌ها خبری را کار می‌کنند که مردم را مدتها توی شوک می‌برد. مادری، فرزند کوچکش را به قتل می‌رساند. ب
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان های عجیبی از میزان مهربانی و رأفت شما شنیده ام
از داستان تهمت هایی که به شما زدند و خیانت هاوجسارت هایی که کردند ولی شما مظلومانه تر از پدرمان علی ع  مواد غذایی به صورت شبانه و مخفیانه برایشان آن هم کسانی که بنی هاشم بودند( ودرد اینجاست)میفرستادید ... حالا بماند چرا!
از داستان نهایت غریبی تان ولی غریب نوازی بدون وصفتان
از داستان آن حرزی که مانع ورود گناهکار به حرمتان شود و رأفت شما نگذاشت
از داستان آن شاعری که فق
زمستان سال 75، در خانه شماره 19 خیابان گاندی تهران، جنایتی عاشفانه رخ داد که تا سال‌ها در اذهان عمومی باقی‌ماند. این پرونده از مهم‌ترین پرونده‌های تاریخ جنایی ایران است زیرا موئلفه‌ها و پرسش‌های زیادی در خود دارد. آیا کودکان مجرمند؟ اگر نیستند پس چه کسیست؟ اگر هم باشند آیا باید مثل بزرگ‌سالان مجازات شوند؟ کوتاهی والدین چه؟ و...
این پرونده داستان عاشقی دو کودک است، سمیه و شاهرخ، هردو 16 ساله.

ادامه مطلب
 
انواع عروسک بادی با طرحهای گوناگونآشپز لاغر وچاق /مکانیک /جغد/داقک/بستنی/باب اسفنجی/منیوم/جوجه/لوله ای /گاو/و...برای رستوران ها.سفره خانه ها.تالارها.قهوه خانه ها.کارواش ها.فروشگاه هاخانه های بازی.مهد کودک هاو....شماره تماس ما۰۹۱۲۹۴۲۶۶۸۷عبدیآدرس دفتر: تهران جاده ملارد خیابان اهری پ۳۲۵۲آدرس کارگاه : جاده ملارد خیابان پیک نیلوفر ۵۰ پلاک ۴
فروش ماسک فیلتر دار با قیمت مناسب
 
شناسه : #85 نام : ماسک فیلتردار چند لایه  جنس : اسپان  رنگ بندی :  سفید  سایز ها :  بسته بندی ۵ عددی
 
 
⭕️جنس لاکرا کش 〽️کار لیزر بر شده کار نخی می باشد ♻️هر کار تک تم سلفون شده
 
جنس پارچه: اسپان بانداماده توزیع سریعبسته ۱۰ عددی
 
لباس ایزوله نیز موجود است
 
پیج اینستاگرام: mezon.golposhکانال تلگرام: mezon_golposh1شماره واتساپ و تلگرام: 09307131558ایدی تلگرام ادمین: golposh_admin
 
روزی، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری می شوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ می شود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر می پرسد، این چیست؟ پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده می گوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام و نمی دانم. در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را می بینند که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد و دیوار براق از هم جدا شد و آن ز
داستان تکان دهنده { حق الناس }


 
در
اواخر عمر مرحوم آقای آقاشیخ مرتضی دیگر نمی توانستند به پای خود بجایی
بروند؛چون وسیله های امروزی نبود، ، ناگزیر کسی ایشان را به کول می گرفت، و
به این طرف و آن طرف می برد، وچون بدن لاغر ونحیف شده بود،این کار مشکلی
نداشت. یک روز در کوچه شترداران ایشان به جایی می رفت. گویی آنکس که ایشان
را به کول می گرفت خسته شده بود؛ لذا در کنار کوچه ایشان را به زمین گذاشت.
بدن جناب شیخ به دیوار کاهگلی خانه ی مجاور اصابت کرد،
ژانر فیلم : اکشن , علمی تخیلی , ماجراجویی
امتیاز فیلم : --
رده سنی : --
کارگردان : Jon Watts
نویسنده : --
بازیگران : Tom Holland, Jake Gyllenhaal, Samuel L Jackson, Jacob Batalon
محصول کشور : --
تاریخ اکران : --
زمان فیلم : --
زبان فیلم : --
 
خلاصه داستان : مرد عنکبوتی دور از خانه ، فیلمی اکشن و ماجرایی محصول سال ۲۰۱۹ به کارگردانی جان واتس می‌باشد. این فیلم به عنوان دنباله‌ای بر فیلم مرد عنکبوتی بازگشت به خانه محسوب می‌شود و همچنین بیست و سومین فیلم در دنیای سینمایی مارول به شمار م
داستان کامل قسمت ۸۱ سریال ترکی استانبول ظالم
قسمت 81 سریال ترکی استانبول ظالم داستان کامل + خلاصه داستان
 
سریال ترکی استانبول ظالم یکی از سریال های محبوب و پر طرفدار است که داستان اپیزود های مختلف آن را روی وبگاه قرار می دهیم. امروز هم نوبت اپیزود هشتاد و یکم این مجموعه است
 
بغض های جمیله به چه خاطر بود؟ در قسمت 81 استانبول ظالم
عضلات بدنش به شدت درد گرفته و می‌لرزند.
جمره که بغض کرده به آگاه می‌گوید چشم های ندیم جور دیگری نگاه می‌کنند. آگاه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها